آخرین راهنما


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


با سلام در این وبلاگ سعی بر این است که نکات سبک زندگی دینی را بيان کنیم و ان شاالله که همگی بتوانیم به آنهاعمل کنیم خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار


جستجو


 



​💗آثار نماز شب در دنیا💗
1- حفظ از گناه

2- ریزش گناهان

3- رفع مشکلات و گرفتاریها

4- نورانیت و زیبایی صورت

5- به اجابت رسیدن دعا

6- درمان بیماریها

7- زیاد شدن رزق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-06-12] [ 08:58:00 ب.ظ ]




​#نامه_ای_به_دخترم 

#تولیدی_به_قلم_خودم 

سلام بر تو ای دختر آفتاب 

عزیزم روزی که تورا با آن جثه لاغر ونحیف در آغوشم وگذاشتند وگفتند مادر شدن مبارک از شوق دیدن تو چشمان پر از اشک شد وندانسته مسئولیتی را قبول کردم که از سنگینیش خبر نداشتم تنها چند روز بعد از تولدت وبا اولین مریضیت این سنگینی رو حس کردم ونمیدانم این بار چرا اشک میریختم از ترس مریضی تو یا به خاطر مسئولیت مادر شدن تنها چیزی که میدانستم این بود که نگذارم تشنه وگرسنه شوی وهمیشه تمیزنگه دارمت یعنی فقط به جسمت برسم ولی روح لطیفت چه؟با آن چکار باید میکردم؟چکار میکردم تا لطافت روحت بدون ضربه باقی بماند؟باور کن دخترکم حالا که برای خودت خانمی شده ای باز هم بیشترین نگرانی من از بابت روحت است.

عزیزم من به تو ایمان دارم وباورت دارم که میتوانی با تمام مشکلات بجنگی واز پس روزگار برآیی همان طور که در این چهارده سال کوشیدی وبا وجود مشکل جسمی ات موفقیت های فراوان ورزش ودرسی به دست آوردی!!!

عزیزکم زمانی که کودک بودی دلم میخواست دختری محجبه داشته باشم تا به وجودش افتخار کنم وحالا زمانی که چادر سر میکنی نمیدانی که با چه ذوقی بلندای قدت را نگاه میکنم !!!

مادرم دلم میخواهد باتوحرف بزنم ونصیحتت بکنم چون من مادرت هستم عزیزم اگر گاهی چیزی گفتم که ناراحتت کرد از من دلخور نشو چون من بهترین ها رو برای تو میخواهم 

پس با گوش جان بشنو گل مینای من چشمت را بر روی لذایذ حرام ببندد دخترکم نگاهت را از نامحرم حفظ کن که پاکی نگاه پاکی طینت میاورد 

دختر نازم اگر بتوانی به همین یک نصیحت من عمل کنی مطمئن هستم در تمام طول زندگیت خوشبخت میشوی

🌺🌺🌺دختری روزت مبارک🌺🌺🌺

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:22:00 ب.ظ ]




​گردهمایی طلاب مدرسه علمیه نرجسیه سیرجان با موضوع #آتش_به_اختیار وبرگزاری کلاسهای خودسازی برای طلاب ومبلغلین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-05-08] [ 10:09:00 ب.ظ ]





تورامی‌خواهم برای پنجاه سالگی 

شصت سالگی،هفتاد سالگی 

تورامی‌خواهم برای خانه ای که تنهاییم 

تو رامی‌خواهم وقتی که باران است 

برای راه‌پيمايى آهسته دوتایی 

تورابرای همه ی عمر میخواهم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1396-05-07] [ 11:03:00 ب.ظ ]




چند روز پیش به پیشنهاد برادر بزرگم بارسفر بستیم وبه روستای آبا واجدادی خودمان جهت تغییر آب وهوا وتفریح رفتیم 

نوشتن از خاطرات روستا کار سختی نیست اما این خاطرات برای همه یکسان هست.اما باز هم جالب هستند وقابل تامل شاید به خاطر علقه انسان به طبیعت 

روزچهارشنبه پنچم مرداد ماه ساعت دو ظهربه روستای دامنه از توابع دهستان گوغر دراستان کرمان رسیدیم فوری آتشی به پا کردیم ومرغهای تکه شده را به سیخ کشیدیم وروی آتش کباب کردیم ویک نهار دسته جمعی وخوشمزه خوردیم.حالا تازه مشکلات سفر خودشون رو نشان دادند شستن ظروف کثیف بدون آب لوله کشی وکنار جوی آبی که چند کیلومتری از ما دورهست خوی بالاخره تصمیم براین شد که من به همراه عروس بزرگه ظرفها رو بریزیم توی سبد وبریم کنار جو وبشوریم این ظرفهای همیشه مزاحم را خب این قسمت مربوط به خانمها است ونمیشه گردن آقایون گذاشت آقایون الان مشغول چرت زدن یا محفل کردن هستند چون زحمت آماده کردن غذا گردن آنها بود.بالاخره ظرفها شسته شدند.خوب تا شب فرصت زیادی داریم مادرم که چند وقتی هست خاله را ندیده ودلتنگ شده قصد رفتن به منزل تابستانه خاله رو دارد انا خوب خاله حتما الان در منزل نیستش چرا؟چون همراه گله اش به اطراف رفته خوب نمیشه روی حرف ماد حرفی زد برادر وسطیم که بیداره ماها رو با ماشینش تا خانه خاله میبرد همراهن ما در این دیدار عبارتند از دخترمن دوتا فرزند برادر بزرگم همسر وفرزندان برادر وسطی وقتی رسیدیم خوب طبق پیش بینی خاله نبودش ماهم دست به کار شدیم خانه رو جارو زدین ظرفها را شستیم آتشی به پا کردیم وچای دم دادیم تا خاله وقتی میاد خوشحالی از دیدن ما مضاعف بشه عصرانه نان وپنیر وماست محلی دستکار خاله نوش جان کردیمتصمیم برآن شد که شام را هم در همان محل یعنی درخت زرد آلوی که از پدربزرگ به بابا ارث رسیده نوش جان کنیم نمیدانم چرا ولی من برای پسرم که همراه مانبود یک لقمه نون پنیر محلی درست کردم ودر جیب مانتوم گذاشتم.بعد رفتیم کنار زرد آلوی باغ خاله که مادرم میگفت شاید نزدیک به دویست سال عمر دارد کمی درخت رو تکان دادیم وچند کیلویی جمع کردیم وبا خاله خداحافظی کردیم برگشتیم پیش بقیه خوب تا شب نشده باید فکر شام میکردیم کله پاچهای از قبل پخته شده بود که تصمیم گرفتم گوشتهاش را ریش ریش کنیم وبا برنج دمپخت کنیم خوب بالاخره تصمیم عملی شد وغذا روی آتش آماده شد قبل از غروب.

ادامه دارد…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:07:23 ق.ظ ]