#پای_کار_ایرانیم |
#تولیدی_به_قلم_خودم
دفتر بیمه بچه ها را داخل کیف گذاشتم؛کیف پولم را برداشتم و کنترلش کردم تا مطمئن بشوم که عابر بانک و پول به اندازه کافی همراهم هست؛ سویچ را برداشتم و با بچه ها راهی شدیم. از خانه تا مطب دکتر حدود بیست دقیقه ای با ترافیک آخر سال و اوایل شب راه بود؛وقتی رسیدیم،مطب غلغله بود از بس که بیمار نشسته بود.دفاتر بیمه و توضیحاتی را به منشی دکتر دادم و او دفاتر را به داخل دفتر دکتر برد. تا دکتر نامه را بنویسید چند دقیقه ای طول کشید؛چشم انداختم، یک صندلی خالی بین دو تا خانم جوان دیدم؛ رفتم که بنشینم،با سلامی ولبخندی کنارشان نشستم،از احوالشان و دلیل آمدنشان به دکتر پرسیدم،در همین لحظه خانمی میانسال آمد بلند شدم و جایم را به او دادم، نایلون بزرگی دستش بود و از شلوغی بازار دم عید و مطب،هر دو گله داشت.از خریدش پرسیدم؛ در جواب سوالم جواب داد که چند تکه ظرف بلور خریده برای جهاز دختر دم بختش.
گفتم:ان شاالله به سلامتی و دلخوش، حالا چه جنسی خریدید؟گفت :ساخت فلان کشور اروپایی!
لبخند بر لبم خشک شد؛مادر جان چرا #تولید_داخل نخریدید؟ میدونید الان بلور#ساخت_ایران کیفیتش از کشورهای که در این صنعت معروف بودن بهتر شده!!
او در جوابم گفت:پولم را بدم #جنس_ایرانی بخرم که به راحتی بشکنه و حروم بشه،اینها محکمن ،چیزشون نمیشه.
گفتم:الهی قربونت برم مادر جان بلور و شیشه هر جایی که میخواد باشه باشه،وقتی مراقبت نکنیم میشکنه.میدونید چرا جنسهای خارجی بیشتر دووم میارن؟ چون ما بیشتر پول دادیم، بیشتر حواسمون بهشون هست.حالا اگر همین قدر مراقب#جنس_ایرانی که میخریم باشه قطعا اونم هم بیشتر عمر میکنه.مثلا من خودم چند سال پیش به خاطر مراسمی که داشتم رفتم و بیست و چهار تا پیش دستی #تولید _داخل گرفتم خوب همون مقدار که مواظب بشقابهای خارجی که مادرم برای جهیزیه ام خریده بود، از اونها هم نگهداری کردم.الان هم هنوز دارمشون و برای مراسمات به قوم و خویشان و دوستان امانتشون میدم.
دیگر هیچی نگفت،من هم دیگر حرفی نزدم.منشی دکتر صدام کرد و رفتم دفتربیمه ها گرفتم،آمدم پیششان تا خداحافظی کنم،نگاهی کردم به خانمهای جوانی که کنارش نشسته بودند،بحث #تولید_ ملی و #حمایت از آن داغ شده بود.
با سلام و احترام
مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
موفق باشید
عالی
موید باشید
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1396-12-10] [ 12:15:00 ب.ظ ]
|